ساعت که از هشت گذشت، صداها و انباشتگیِ جرم ها، راه را برای پروازِ دسته ای از درخت ها و چشم هایی که در آن ها لانه کرده اند به سمت سیاه چاله ای که هزار معشوقه ی از راه در رفته را سوار بر تکه ای بتونِ به فساد کشانده شده را از سمت میانه ی کمرگاهِ زمانه ی همخوابگیِ دو تن از آنها به اشاره ی کج و مجی